اشتراک با دوستان

متن ترانه

مرا میسپاری به دست خیابان قدم میزنم من در آغوش باران
غم من غم تو غم روزگاران بی تو باران …
نفس میکشم در هوای جدایی جدا موندم از تو بگو پس کجایی
کجایی که یک شب به خوابم بیایی پس کجایی پس کجایی پس کجایی
من اینجا به بغض شبانه دچارم به این حسرت عاشقانه دچارم
به بی رحمی این زمانه دچارم بی قرارم …
مخواه اینکه از تو دل آزرده باشم به دل کندن از تو قسم خورده باشم
زمانی جدا شو که من مرده باشم مرده باشم …
تو با من چه کردی که بی تو اسیرم که بی تو به بی راهه خورده مسیرم
من از هرچه غیر از هوای تو سیرم ناگزیرم …
حواست به قلب من خسته باشد به این بی نوای زبون بسته باشد
صدا کن دلم را که نشکسته باشد خسته باشد خسته باشد خسته باشد
من اینجا به بغض شبانه دچارم به این حسرت عاشقانه دچارم
به بی رحمی این زمانه دچارم بی قرارم …
مخواه اینکه از تو دل آزرده باشم به دل کندن از تو قسم خورده باشم
زمانی جدا شو که من مرده باشم مرده باشم …

پویا بیاتی اسیر