اشتراک با دوستان

متن ترانه

بارون که میباره میوفتم یاد روزی که
او پیش چشمان تر من زیر باران نبارم

خودش نخواست بمونه همراهم باشه
خودش نخواست قلبای ما با هم باشه

دوسم نداشت گذشت از این دل وامونده
تنهام گذاشت صداش توو گوشم جامونده

من این دردا رو غصه ی فردا رو پای کی بنویسم
من از دلتنگی بعد هر آهنگی توو گریه هام خیسم

مجبورم بسوزم با غم این دل خسته
مجبورم بسازم با این قلب شکسته

مجبورم حرمت عشق زبونمو بسته
مجبورم توو دل بریزم و به روم نیارم

مجبورم پا روی شیشه ی دلم بذارم
مجبورم آخه ازش خاطره ها دارم

خودش نخواست بمونه همراهم باشه
خودش نخواست قلبای ما با هم باشه

دوسم نداشت گذشت از این دل وامونده
تنهام گذاشت صداش توو گوشم جامونده

من این دردا رو غصه ی فردا رو پای کی بنویسم
من از دلتنگی بعد هر آهنگی توو گریه هام خیسم

مجبورم بسوزم با غم این دل خسته
مجبورم بسازم با این قلب شکسته

مجبورم حرمت عشق زبونمو بسته
مجبورم توو دل بریزم و به روم نیارم

مجبورم پا روی شیشه ی دلم بذارم
مجبورم آخه ازش خاطره ها دارم

مجبورم بسوزم با غم این دل خسته
مجبورم بسازم با این قلب شکسته

مجبورم حرمت عشق زبونمو بسته
مجبورم توو دل بریزم و به روم نیارم

مجبورم پا روی شیشه ی دلم بذارم
مجبورم آخه ازش خاطره ها دارم

پویا بیاتی مجبورم