متن ترانه

شب مهتابه و دل بیقراره خدا دیگه لطفی برای ما نداره خدا

نمیدونم نگار مهوش من چرا خبرازحال زارمن نداره خدا

دیگه دل طاقت فراق نداره چرا سرمعشوق ماچرا نداره چرا

دیگه اشکم برام دوا نمیشه نکنه هوای یار دیگر کرده رفته

بگین چرا یارم ازمن قهر کرده رفته نکنه سرش هوای همسرکرده رفته

آه ه ه ه ه آخه من یار وفادارش بودم توهمه مستیا هوشیارش بودم

به خدا ازجون ودل میخواستمش سرهر کوچه هوادارش بودم

مگه اون زمن چه دیده که دل ز من زمن بریده

چو مرغی از برم نرمیده پر کشیده آخه چرا یارم از من قهر کرده رفته

نکنه هوای یار دیگر کرده رفته بگین چرا یارم ازمن قهر کرده رفته

نکنه سرش هوای همسرکرده رفته آه ه ه ه ه

آخه من یار وفادارش بودم توهمه مستیا هوشیارش بودم

به خدا ازجون ودل میخواستمش سرهر کوچه هوادارش بودم

مگه اون زمن چه دیده که دل ز من زمن بریده

چو مرغی از برم نرمیده پر کشیده آخه چرا یارم از من قهر کرده رفته

نکنه هوای یار دیگر کرده رفته

بگین چرا یارم ازمن قهر کرده رفته نکنه سرش هوای همسرکرده رفته

داوود مقامی قهر کرده