متن ترانه

در دل غاری در صحرا کرده مکان مرغ زیبا

بی خبر از بهر دنیا در طلب آب و دانه

پر زند هر سو از لانه راز نهان سازد افشا

راز نهان سازد افشا مرغک بی پروا

بی خبر از هر جا در طلب دانه ناگهان افتد او از پا

ز جفای چرخ افسونگر بگرفتش شاهینی در بر

ز جفای چرخ افسونگر بگرفتش شاهینی در بر

بکشیدش در خون بال و پر چه بلایی آمده اش بر سر

بکشیدش در خون بال و پر چه بلایی آمده اش بر سر

عمر گرامی را تو بدان این بودش پایان

دیده ی خود بگشا پس از این قدر جوانی دان

هر مرغ بهر دانه به دامی شود اسیر

من مرغ عاشقم به دام تو بی دانه آمده ام

عمر گرامی را تو بدان این بودش پایان

دیده ی خود بگشا پس از این قدر جوانی دان

عمر گرامی را تو بدان این بودش پایان

دیده ی خود بگشا پس از این قدر جوانی دان

در دل غاری در صحرا کرده مکان مرغ زیبا

بی خبر از بهر دنیا در طلب آب و دانه

پر زند هر سو از لانه راز نهان سازد افشا

راز نهان سازد افشا مرغک بی پروا

بی خبر از هر جا در طلب دانه ناگهان افتد او از پا

داوود مقامی مرغ عشق