اشتراک با دوستان

متن ترانه

تا گل غربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزانت نیز خواهم ساخت خاک بی خزان
گرچه خشتی از تورا حتی به رویا ام ندارم
زیر سقف آشنائیهات میخواهم بمتنم
بیگمان زیباست آزادی ولی من چون قناری دوست دارم در قفس باشم
که زیبا تر بخوانم
در همین ویرانه خواهم ماند و از خاک سیاهش شعرهایم را به آبی های دنیا میرسانم
گرتو مجذوب کجا آباد دنیا ای این من اما چذبه ای دارم که دنیا را بدینجا میکشاند
عقل یا احساس حق با چیست؟
پیش از رفتن ای خوب
کاش میشد این حقیقت را بــدانی یا بدانی

رضا صادقی خاک بی خزان