اشتراک با دوستان

متن ترانه

من خودم یه کاروان حسرت و آهم
یکی از نرفته های چشم به راهم
دل کنعانی و آواره ای دارم
یه فرات اشکه تو عمق هر نگاهم
سکوت بیابونا رو دوست دارم
که فقط گریه کنم به اشتیاقت
آرزوی هق هق شبامه یکبار
زندگی کنم تو خلوت رواقت
زندگی کنم تو خلوت رواقت
من از قافله جا مونده کجا گریه کنم
چی میشد میون این پیاده ها گریه کنم
تو مسیر تو پا برهنه شم
بلکه اینجوری آروم بشم
منه از قافله جا مونده کجا گریه کنم
چی میشد میون این پیاده ها گریه کنم
خب منم می خوام یه سفر بیام
خدمت شما آرام بشم
بخدا هیچکی به هیچکی نیست تو دنیام
منم و یه دل که تقویم نگارم
همه دورامو زدم رسیدم اینجا
فهمیدم فقط همین یه راهو دارم
جالبه هرکی با هر دینی که باشه
دل به دریا زده و تو این مسیره
مریضه غیر مسلمونم میارن
که شفاشو از همین تربت بگیره
که شفاشو از همین تربت بگیره
من از قافله جا مونده کجا گریه کنم
چی میشد میون این پیاده ها گریه کنم
تو مسیر تو پا برهنه شم
بلکه اینجوری آروم بشم
منه از قافله جا مونده کجا گریه کنم
چی میشد میون این پیاده ها گریه کنم
خب منم می خوام یه سفر بیام
خدمت شما آرام بشم

رضا صادقی پیاده ها