اشتراک با دوستان

متن ترانه

کمک کن, ببندم چمدونم
لباسام رو باید خودت تا کنی
تو بارون یک ریز این پنجره
باید رفتنم رو تماشا کنی
نباید پر از گریه شی پشت من
نذار فکر من باشی دیوونه وار
بذار آیینه خیس هق هق بشه
ولی تو به روی خودت هم نیار
تو که نقش حوا برای توئه
تا کی می خواییی این مرد رو آدم کنی
خودم باید از بغض تو رد بشم
نباید بذارم تو ترکم کنی
کجای این دنیا می شه که با تو آروم بگیرم
کی میرسی کی میرسی بگو که ساعت بگیرم
کجای این دنیا میشه بی واهمه بهم رسید
پشت شبای بی نفس روزای بهتری رو دید
گلوی ساعت شنی
هم بغض لحظه هام می شه
یه روزی از این فاصله
طوفان شن بپا می شه
یه روزی تکیه می کنی
به کوهی که بغض منه
کوهی که با هر نفست
منتظره یه بهمنه
من پشت خط قرمز تو پشت شیشه ی قطار
پشت چشمای بارونیم قراره بعدی رو بذار
روی کدوم نقطه باید رها شد از این دلهره
که فکرم از دغدغه ی باید نبایدها پره
توی سینه ی من یه نفس
دیدن تو یکدم شده
تا میرسم حس می کنم
لحظه ی برگشتن شده
دنیا حریمی نداره
دور دلت خط میکشم
نزدیکی شبامون رو
از دور حسرت می کشم
گلوی ساعت شنی
هم بغض لحظه هام می شه
یه روزی از این فاصله
طوفان شن بپا می شه
یه روزی تکیه می کنی
به کوهی که بغض منه
کوهی که با هر نفست
منتظره یه بهمنه

رضا یزدانی چمدون کجای این دنیا میشه