اشتراک با دوستان

متن ترانه

” ترسم که به پایان رسد عمر و تو نیایی
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی ”
بخت من سر گشته گره خورده به مویت
وقت است که دگر حلقه ی گیسو بگشایی
من ماهی دلتنگ و چشمان تو دریاست
زندانی دریای تو را نیست رهایی
ما آینه گشتیم که حیران تو باشیم
مشکن دل این آینه با تنگ جدایی
چون سایه به دنبال تو یک عمر دویدیم
دردا و دریغا نرسیدیم
دردا و دریغا نرسیدیم
” ترسم که به پایان رسد عمر و تو نیایی
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی ”

سالار عقیلی داغ جدایی