اشتراک با دوستان

متن ترانه

بگو تو این شبا دلت کجاست
اگه که راهمون جداست
مقصرش کی بین ماست
بگو که دلخوشی تو باورت
منم اسیر آخرت
تو جنگ نا برابرت
همین که فهمید پُر از خواهشم
دودمانم رفت بی اون زجر میکشم
قلبمو کشت تا زیر آوارش کشوند
یه حسی پشت چشام بود اما اون نخوند
ایستادی تا ..
به مُردنم راضی بشم
از هم تو پاشیدی منو
تا هر چی میسازی بشم
خسته از این بازی بشم
.. ایستادم‌ تا
یه روزی بی طاقت بشه
دلت که با بی رحمی خواست
نبودنت عادت بشه
از دست من‌ راحت بشه
حالا که وقت گفتنه ، دنیات پُر از بی حرفیه
میگی هوای زندگیت ، بدجوری سرد و برفیه
عذاب این روزای تو کاری که با من کردیه
اُفتادنت به پای من همین مگه کم دردیه
بگو مگه کم دردیه
حالا تو افتادی به پام
به بدترین حالت میریخت
تو اون روزا اشک از چشام
وایسادی پای رفتنت
میدو نستی نامردیه
له شدنه غرور تو
همین مگه کم دردیه

ایستادی تا ..
به مُردنم راضی بشم
از هم تو پاشیدی منو
تا هر چی میسازی بشم
خسته از این بازی بشم
.. ایستادم‌ تا
یه روزی بی طاقت بشه
دلت که با بی رحمی خواست
نبودنت عادت بشه
از دست من‌ راحت بشه

سامان جلیلی ایستادم