اشتراک با دوستان

متن ترانه

توی سرمای زمستون یه کبوتر روی ایوون
خیس شده پرهای نازش دیگه بالاش نداره جون
بس به آسمون نگاه کرد دیگه چشماش شده خسته
آخه اون خبر نداره خودشم بارشو بسته
یه دلش پر اضطراب یه دلش پر از امیده
توی آسمون آبی اون هنوز جفتی ندیده
دلشو زدش به دریا بره دنبالش به هر جا
اما افسوس یه شکارچی نشسته پشت درختا
تا بلند می شه ز ایوون میریزه روی زمین خون
تا میریزه رو زمین خون میشینه جفتش رو ایوون
بس به آسمون نگاه کرد دیگه چشماش شده خسته
آخه اون خبر نداره خودشم بارشو بسته
یه دلش پر اضطراب یه دلش پر از امیده
توی آسمون آبی اون هنوز جفتی ندیده

سروش کبوتر