اشتراک با دوستان

متن ترانه

ساعت ۹
یه خیابون
من تنها
یه عالم فکر
نم بارون
چندتا رویا
آدما تصویر کوتاه تو خیابون
یخ زده خاطره ها تو نگاشون
تو پیاده رو
انگار تو رو می بینم
چقدر شکل تو
بزار ببینم
رد شدی یا که هنوز
همونجا هستی
منو می بینی و باز چشماتو بستی
زیر پامون خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون هوا خیلی سرد
اما چه خوب بود
یه کافی شاپ قهوه و تلخی حرفات
چشماتو بغض منو سردی دستات
اما چه خوب بود
اما چه خوب بود
دلم یه جوری شد همون نگاه بود
خاطرات ما دو تا همینجا بود
انگاری چند سال پیش همین روزا بود
فکر کنم اون آخرین خاطره ها بود
خیلی دیره
وقت فکر کردن ندارم
نمیدونم چرا باز یادم میارم
دوست دارم فکر نکنم
اما نمیشه
اون نگات دیگه ازم
جدا نمیشه
زیر پامون خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون هوا خیلی سرد
اما چه خوب بود
یه کافی شاپ قهوه و تلخی حرفات
چشماتو بغض منو سردی دستات
اما چه خوب بود
اما چه خوب بود
زیر پامون خش خش برگای زرد
مثل دوستیمون هوا خیلی سرد
اما چه خوب بود
یه کافی شاپ قهوه و تلخی حرفات
چشماتو بغض منو سردی دستات
اما چه خوب بود

سیروان خسروی ساعت 9