اشتراک با دوستان

متن ترانه

تو یه خورشید شکسته من زمین سرد و خسته بی حرارت وجودت

تویه بهت غم نشسته من دیوونه ی عاشق به خیالم تو خدایی

همه شب بیدار میموندم که تو با سحر بیایی من میخواستم توی رگهام

معنی زندگی باشی به تن خسته ی عاشق نورآرزو بپاشی

واسه تو فرقی نمیکرد بودن و نبودن من پای خستمو ندیدی

لحظه ی تلخ شکستن تو هنوز تو آسمونی من زمینم که اسیرم

من بازم در انتظارم که نفس از تو بگیرم من بازم در انتظارم

که نفس از تو بگیرم تو غریبهمن یه عاشق که برات دل نگرونه

فاصله بین من و تو اززمین تا آسمونه روزای خوبه گذشته

کاشکی بر میگشت دوباره شبای سرد جدایی باز میشد پراز ستاره

کاش میدیدم که نگاهت پر عشقه مهربونه از لب تو میشنیدم

غزلای عاشقونه تن من پر از شکایت دل من پر از حکایت

من میخواستم با تو باشم برسم تا بی نهایت تو هنوز تو آسمونی

من زمینم که اسیرم من بازم در انتظارم که نفس از تو بگیرم

من بازم در انتظارم که نفس از تو بگیرم تو غریبهمن یه عاشق

که برات دل نگرونه فاصله بین من و تو اززمین تا آسمونه

روزای خوبه گذشته کاشکی بر میگشت دوباره

شبای سرد جدایی باز میشد پراز ستاره باز میشد پراز ستاره

شهریار خورشید شکسته