اشتراک با دوستان

متن ترانه

ای که دل گرفته از این روزگار بی مرامی

ای که از دست زمونه با گلایه هم کلامی

ای که بال و پر گرفتی به هوای دل پاکم

با تو آسمونیم. اما تو نباشی جنس خاکم

مثل شهسوار قصه من به داد تو رسیدم

تو پی عشق بودی من درد تو رو به جون خریدم

من با ابریشم حرفات ترمه ی غزل رو بافتم بافتم

با دل خوش از حضورت خونه عشقم رو ساختم

به خدا قسم می تونم ناجی دل تو باشم

تو شب یلدای چشمات من پر از ستاره باشم

به خدا قسم می تونم ناجی دل تو باشم

تو شب یلدای چشمات من پر از ستاره باشم

از خودم می گذرم اما وساتو چل می شینم

تو رو رو چشمام می زارم تا که دنیا رو نبینم

فکر نکن مسافری و من فقط راه عبورم

تکیه کن به من همیشه که خود سنگ صبورم

به خدا قسم می تونم ناجی دل تو باشم

تو شب یلدای چشمات من پر از ستاره باشم

به خدا قسم می تونم ناجی دل تو باشم

تو شب یلدای چشمات من پر از ستاره باشم

شهریار ناجی