اشتراک با دوستان

متن ترانه

از من چیزی نمونده بود به جز یه سایه ی تو تاریکی میمرد
همیشه ضربه های سختی از هجوم غربتش میخورد
یه مردی که مث حباب چه بی صدا میشکست همیشه تو بن بست
تنها مث یه قایق شکسته که اسیره تو دل دریا
غرق خودم بودم نمیدیدم تورو میون آدمها اما شدی پیدا
گرفتی دستامو پر کردی تو رگ هامو از آرزوهامو با تو پر غررورم
یخ قلبمو شکستی چشمامو رو همه بستی چه خوبه که پیشم هستی ای سنگ صبورم
بی تو چه بی هدف میشه برام این زندگی به فردا بد بینم
تو کاری کردی با دلم فقط تورو تو آینه میبینم
ساخنتی ازم یه آدمی که بی تو میپاشه عشق تو رویاشه
گرفتی دستامو پر کردی تو رگ هامو از آرزوهامو با تو پر غررورم
یخ قلبمو شکستی چشمامو رو همه بستی چه خوبه که پیشم هستی ای سنگ صبورم
گرفتی دستامو پر کردی تو رگ هامو از آرزوهامو با تو پر غررورم
یخ قلبمو شکستی چشمامو رو همه بستی چه خوبه که پیشم هستی ای سنگ صبورم

در بحث شرکت کنید
دیدگاه شما

تصویر پروفایل
34
مجید 30 تیر 1396

باز این خوند 😐

شیث رضایی حباب