متن ترانه



تو آمدی شب از خانه دل رفت و سحر شد

ز شادی دلم عاقل و دیوانه خبر شد

تو آمدی دوباره جان گرفتم من سرگشته هم سامان گرفتم

نشسته ام بر سر سجاده عشق مرادم من از جانان گرفتم

جام دل شکسته اگر گفته ام بعد نظر بشکنی بار دیگر وای بر تو

گر ز راه بی خبری یاد من ز دل ببری بگذری ز چشم غریب وای بر تو

ای امید زندگی ام زنده ام به خاطر تو عشق من صداقت من نشد اگر باور تو

تو آمدی شب از خانه دل رفت و سحر شد

ز شادی دلم عاقل و دیوانه خبر شد

تو آمدی دوباره جان گرفتم من سرگشته هم سامان گرفتم

نشسته ام بر سر سجاده عشق مرادم من از جانان گرفتم

علیرضا افتخاری تو آمدی