متن ترانه

گذارید بگریم
بگذارید بگریم
بگذارید بگریم
به پریشانی خویش
که به جان آمدم از بی سرو سامانی خویش
که به جان آمدم از بی سرو سامانی خویش
غم بی هم نفسی کشت مرا در این شب
غم بی هم نفسی کشت مرا در این شب
در میان با که گذارم
در میان با که گذارم
غم پنهانی خویش
در میان با که گذارم
در میان با که گذارم
غم پنهانی خویش
گفتم ای دل که چون من
گفتم ای دل که چون من
خانه خرابی بینی
گفت ما خانه ندیدیم
گفت ما خانه ندیدیم
به ویرانی خویش
در میان با که گذارم
در میان با که گذارم
غم پنهانی خویش
در میان با که گذارم
در میان با که گذارم
غم پنهانی خویش
زنده اند باز پس از این، همه ناکامی ها
به خدا کس نشناسم به گران جانی خویش
ماه پای تو سر صدق نهادی و زدی
گاه رسوایی عشق تو به پیشانی خویش
گاه رسوایی عشق تو به پیشانی خویش
اندرین بحر بلا
اندرین بحر بلا
ساحل امیدی نیست
تا بدان سو کشم
تا بدان سو کشم
کشتی طوفانی خویش
بگذارید بگریم
بگذارید بگریم
بگذارید بگریم
به پریشانی خویش
که به جان آمدم از بی سرو سامانی خویش
که به جان آمدم از بی سرو سامانی خویش
غم بی هم نفسی کشت مرا در این شب
غم بی هم نفسی کشت مرا در این شب
در میان با که گذارم
در میان با که گذارم
غم پنهانی خویش
در میان با که گذارم
در میان با که گذارم
غم پنهانی خویش

علیرضا افتخاری خانه خراب