اشتراک با دوستان

متن ترانه

برون شو اي غم از سينه كه لطف يار مي آيد
تو هم اي دل ز من گم شو كه آن دلدار مي آيد
نگويم يار را شادي كه از شادي گذشتست او
مرا از فرط عشق او ز شادي عار مي آيد
مسلمانان ، مسلمانان ، مسلماني ز سر گيريد
كه كفر از شرم يار من مسلمان وار مي آيد
چه نور است اين چه تابست اين چه ماه و آفتاب است اين
مگر آن يار خلوت جو ز كوه و غار مي آيد
در و ديوار اين سينه همي دَرَّد ز انبوهي
علمهاتان نگون گردد كه آن بسيار مي آيد
غلط گفتم ، غلط گفتم كه اين اوراق شعر من
ز شرم آن پريچهره به استغفار مي آيد

علیرضا عصار مسمانان