اشتراک با دوستان

متن ترانه

زیر پتوی تار شب بغضه گلوم و می شکنم
که هیشکی باخبر نشه اونیکه می شکنه منم
قصه ی من حکایتگریه تلخ و بی صداست
اون کسی که من و فقط بخاطر خودم می خواست
باز یکی بود یکی نبود نه زیر گنبد کبود
سهم من از ستاره ها حتی یه چشمکم نبود
چرا یه قلب ساده رو کسی ازم نمی خره
چرا همیشه بی کسی سهم دل ساده تره
چرا سحر نمی شه پس عقربه انگار خوابیده
شبا تموم لحظه ها بوی حضورش و میده
قصه من حکایتگریه تلخ و بی صداست
اون کسی که من و فقط بخاطر خودم می خواست
باز یکی بود یکی نبود نه زیر گنبد کبود
سهم من از ستاره ها حتی یه چشمکم نبود
چرا یه قلب ساده رو کسی ازم نمی خره
چرا همیشه بی کسی سهم دل ساده تره
باز یکی بود یکی نبود نه زیر گنبد کبود
سهم من از ستاره ها حتی یه چشمکم نبود
چرا یه قلب ساده رو کسی ازم نمی خره
چرا همیشه بی کسی سهم دل ساده تره

علی اصحابی یکی بود یکی نبود