اشتراک با دوستان

متن ترانه

از این بیراهه سرسبز
هزاران کس هزاران روز
می رفتند و تن را در شمیم شعر کوهستان به دست خلسه میدادند
سحرگه شیر داغ کلبه کوهی چه سکر آتشینی داشت
نگاه رهروان باران ایمان بود
قدمها محکم و راسخ نقوش دوستی می کاشت
و شرم غنچه های تازه بالغ را لباس نو می پوشاند
تو می یدی تو می دیدی پل دستان پاکی را
که چونان پیچک و پایه تفاهم را شکوهی تازه می دادند
تو می دیدی غزلهای غزلساز طبیعت را
که در زهدان کوهستان به فکر روز میلادند
تو می دیدی اصالت را

مانی رهنما بیراهه