متن ترانه

تو مثل همین آتش می مانی
تش… تش…
دیگر گفتم
تو مثل همین آتش می مانی
تش… تش…
و خاکستر سردت منم
ش… شپلق… ش
تو مثل همین آتش می مانی
تنها، گرم و دلگوار
که دیگر زوری نداری بر سوزاندن
تو مثل همین آتش می مانی
دیگر گفتم
که گلستانی و ابراهیم کرده ای مرا
گلستانی و ابراهیم کرده ای مرا
که ابراهیم گلستان شده ام
من قدم می زنم بر تو
تش… تش…
قدم می زنم
تش.. تش..
دلت را، نمی شکنم دیگر بر سنگ
تش.. تش..
قدم میزنم
تش عشق بی صاحب مانده این میانه تویی
چه ذالفقارانه نقش مصمم دیواری ات را به پای می بندی
که گلستان مصممی شاید و من ابراهیمش
نادیده رخت در غم عشقت شده مشکل
ترسم که بمیرم نشود مشکل من حل
تو نازنین یار منی، تو یار و غم خوار منی
من که می میرم (خدا)، من که می سوزم، چرا دور از منی؟

محسن نامجو نا دیده رخت