متن ترانه

این سفرهای گران
از در و دیوار وجود
تو تنم موش می ریزه
به یکی کشته‌ی ناخوانده چه سود؟
که چُنین از در و دیوار هویج
صدای خرگوش می‌ریزه
گاهی وقتا دل برام دست می‌زنه
با پا می کشه، پس می‌زنه
عقلی که زخمش چرکی‌ه
دیگه مرخص می‌زنه
وقتی ۲۰۶ هست، دل توی صحرا می‌پره
وقتی فقر و حشیش هست، باز دل توی صحرا می‌پره
وقتی قل و زنجیر هست، دل پائین و بالا می‌پره
اما وقتی درِ زندون بازه، اونی‌ که در بره خیلی‌ خره...
همه چی به ما می‌خنده یره
همه چی با ما می‌گنده یره
همه چی با ما می‌پوسه یره
همه چی با ما می‌سوزه یره
وقتی نماز به اتمام می‌رسه
حالا نوبت سلام می‌رسه
وقتی شرافت به انجام می‌رسه
حالا نوبت حمام میرسه
آخ اگه بارون بزنه
وای اگه بارون بزنه
وقتی سرت‌و کردن توی جوب،
بیوگرافی‌ت‌و همون تو آب بنویس
وقتی دستت‌و پیچوندن از پشت،
رو سطح خارجی حباب بنویس
از مِی و عشق و گل و گلاب بنویس
وای وای وای...
وقتی هنر به اتمام می‌رسه
وقتی سخن به انجام می‌رسه
وقتی صفای باطن می‌خندونتت
وقتی وفای ناب... آخ می بره آدم
وقتی صفای باطن می‌خندونتت
وقتی صفای باطن می‌خندونتت
وقتی صفای باطن می‌خندونتت
وقتی صفای باطن می‌خندونتت
وقتی صفای باطن می‌خندونتت...

محسن نامجو یره