اشتراک با دوستان

متن ترانه

نمی دانم چه می خواهم بگویم
زبانم در دهانِ باز بسته است
درِ تنگ قفس باز است وافسوس
که بال مرغ آوازم شکسته است
نمی دانم چه می خواهم بگویم
غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ
گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ
ز مغزم می تراود گیج و گمراه
چو روح خوابگردی مات و مدهوش
که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردی ست خونبار
که همچون گریه می گیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود
نمی دانم چه می خواهم بگویم
نمی دانم چه می خواهم بگویم

محمد اصفهانی درد گنگ