اشتراک با دوستان

متن ترانه

دیگه از خستگیام خسته شدم
خسته شدم
دیگه از بستگیام بسته شدم
بسته شدم
می زنم تیغ به بند بستگی
مگه آزاد بشم ز خستگی
مگه آزاد بشم ز خستگی
بسه تنهایی دیگه توی قفس
بسه این قفس بدون همنفس
دیگه بسه تشنگی بدون آب
خوردن فریب و نیرنگ سراب
واسه هر کی دل من تنگ می شه
تا می فهمه دلش از سنگ میشه
واسه هر کی دل من تنگ می شه
تا می فهمه دلش از سنگ میشه
دوستی از رو زمین پاک شده
مردی و مردونگی خاک شده
هر کی فکر خودشه تو این زمون
تو نخ آب یخ و گرمی نون
هر کی فکر خودشه تو این زمون
تو نخ آب یخ و گرمی نون
باید حرف دلمو گوش کنم
غمه دنیارو فرا موش کنم
دستمو بلند کنم به آسمون
خودمو رها کنم از این و اون
دلمو جدا کنم از آدما
سینمو پر کنم از یاد خدا
دلمو جدا کنم از آدما
سینه مو پر کنم از یاد خدا
دیگه بسه دیگه بسه انتظار
ابر رحمت به سر دنیا ببار
شب تار شب تار شب تار
آسمون! خورشیدُ بردار و بیار
دیگه بسه دیگه بسه انتظار
ابر رحمت به سر دنیا ببار
شب تار شب تار شب تار
آسمون! خورشیدُ بردار و بیار
دیگه بسه دیگه بسه انتظار
ابر رحمت به سر دنیا ببار
شب تار شب تار شب تار
آسمون! خورشیدُ بردار و بیار

محمد اصفهانی شب تار