اشتراک با دوستان

متن ترانه

اي عاشقان اي عاشقان هنگام كوچ است از جهان
درگوش جانم مي رسد طبل رحيل از آسمان
اين بانگها از پيش و پس بانگ رحيل است و جرس
هر لحظه اي نفس و نفس سر مي كشد درلا مكان
زين شمع هاي سرنگون زين پرده هاي نيلگون
خلقي عجب آيد برون تا غيبها گردد عيان
زين چرخ دولابي ترا آمدگران خوابي ترا
فرياد از اين عمر سبك زنهار از اين خواب گران
ايدل سوي دلدار شو اي يار سوي يار شو
اي پاسبان بيدار شو خفته نشايد پاسبان
هرسوي شمع و مشعله هرسوي بانگ و مشغله
كامشب جهان حامله زايد جهان جاودان
تو گل بدي و دل شدي جاهل بدي عاقل شدي
آنكو كشيدت اينچنين آنسو كشاند كهكشان
دركف ندارم سنگ من باكس ندارم جنگ من
با كس نگيرم تنگ من زيرا خوشم چون گلستان
پس خشم من زان سربود وز عالم ديگر بود
اينسوجهان آنسو جهان بنشسته من بر آستان

محمد اصفهانی پهلوانان