اشتراک با دوستان

متن ترانه

چه سوزی میاد چقدر غم داره هوا
چقدر ساکته همه جا یه چی کم داره الان
خورشید رفت و سایه هامون باریک شدن هی
پنجِ بعد از ظهر چه وقت تاریک شدنه
نورا بی رَمقترن روزا رو میبرن عقب
باد میاد برگا هم میرن هر طرف
همه اینا میخوان به من بگن پاییز رسیده
یادآور غمی که ما داریم به سینه
یک سال شد تا بفهمم این هم گذشت
تو دلم حرفایی بود که نشد هیچوقت موقعش
تو میخوای ثابت کنی من مقصر بودم
من اصرار دارم اطرافیات موثر بودن
بیخیال نه توضیح میدم نه توضیح میخوام
حتی توضیحم بدی نداره توفیقی زیاد
تو لباس سفید خواستمت کردی رو سیاهمون
فرق داشت از این رابطه توصیفاتمون
من میرم درگیرم، از همه روزا من سیرم پر تردیدم
فهمیدم فرقی هست، بین منو تو ترسیدم آره ترسیدم
منو تو که فرق داشت دنیامون با هم
نفهمیدی عَملی نمیشه رویامون با حرف
رویا پول میخواد نه توئه همیشه بیکار
که آرزو هاتو روی تابلو زدی به دیوار
یه دندگی کردی تهش دیدی چی میشه
آخه با حلوا گفتن که دهن شیرین نمیشه
بذا مستقیم بگم نه که قرینشو
کج رفتی خودت داشتی زمینشو
هعی ما رو باش اَه به خاطرت من رو اصولم پا گذاشتم
چی شد که فکر کردی مانع پیشرفتتم
بسّه واضحه یا بیشتر بگم
تو قول داده بودی به من عوض بشی نه
من کُل پِلن هامو رو تو بر عکس کشیدم
خنده داره یادت رفت قولاتو سریع
فقط برنگردی سمتم وقتی دوراتو زدی
من میرم درگیرم، از همه روزا من سیرم پر تردیدم
فهمیدم فرقی هست، بین منو تو ترسیدم آره ترسیدم

محمد بیباک زرد