اشتراک با دوستان

متن ترانه

شاخه ها به هم گره می خوردند خوشه ها به هم تنه می سودند
شعله ها چو دود بهم رفته دست ها چو حلقه بهم بودند
هر که هر چه بود همه با هم خوشه ها سپرده به هم سرها
موج ها بهم شده در نجوا موج ها بهم شده در نجوا
من چو برگ زرد ، دستِ باد سرد من چو برگ زرد ، دستِ باد سرد
در شبِ خزان زدگیهایم ، از درخت خویش جدا بودم
در شبِ خزان زدگیهایم ، از درخت خویش جدا بودم
در کنارِ من ، درِ کنار من شاخه ها به هم گره می خوردند
خوشه ها به هم تنه می سودند شعله ها چو دود بهم رفته
دست ها چو حلقه بهم بودند هر که هر چه بود همه با هم
خوشه ها سپرده به هم سرها موج ها بهم شده در نجوا

محمد نوری حسرت