اشتراک با دوستان

متن ترانه

شب در طلسم پنجره وا مانده بود و من
شب در طلسم پنجره وا مانده بود و من
بغضی، میان حنجره جا مانده بود و من
در خانه ای که آیینه حسی سه گانه داشت
ابلیس مانده بود و خدا مانده بود و من
ابلیس مانده بود و خدا مانده بود و من
هم آب توبه بود در آن خانه، هم شراب
اخلاص در کنار ریا مانده بود من
جانی که پلک پنجره را خواب برده بود
انبوهگیسوان رها مانده بود و من
بت بود یا خدای پرستش، کدام یک
حیرت به چشم قبله نما مانده بود و من
ابلیس با خدا با تفاهم نمی رسید
ابلیس با خدا با تفاهم نمی رسید
اندوه ها مانده بود و دغده ها مانده بود و من

مستان و همای آفتاب