متن ترانه

تا باده ز دست تو دلارام گرفتم
شوریده بی نام و نشان نام گرفتم

آخر دم ما بود و طبیبان به تماشا
آن بوسه جانانه به هنگام گرفتم

مستانه سماع کردم و دستار دریدم
خاک در بتخانه به انعام گرفتم

هر پخته که دیدم به تکاپوی سوالی است
فارغ ز سوالم که می خام گرفتم

در منظر ما با دگرانت نظری بود
جانا همه را دیدم و آرام گرفتم

گفتی به وصالم نرسی بیش میندیش
شاعر صفت این نکته به ایهام گرفتم

این مطلع فرخنده ز چشمان تو جوشید
هر قافیه را از نگهت وام گرفتم

مهدیه محمد خانی شوریده