اشتراک با دوستان

متن ترانه

زل میزنم هماره به دیوار روبرو
شاید دریچه ای شودم باز رو به او
شاید فقط به خواب ببینم که بعد از این
یک ساعتم به مهر نشینی تو رو به رو
تو در شکار هیچ تلاشی نکرده ای
من خود شدم اسیر بدون بگو مگو
دیگر سفر نمی کند از نزد تو دلم
بگرفته است با بد و خوب تو سخت خو
بیخود دلم امید به آرام بسته است
آبی که رفته باز نیاید دگر به جو
بیهوده بوده است نهان کاری دلم
دستم شده است نزد همه روی روی رو
بی تو دگر چراغی سو سو نمی زند
راهی نمانده است برایم به هیچ سو

میلاد درخشانی به هیچ سو