اشتراک با دوستان

متن ترانه

شب که می رسد از کناره ها
گریه می کنم با ستاره ها
وای اگر شبی ز آستین جان
بر نیاوری دست چاره ها
همچو خامشان، بسته ام زبان
حرف من بخوان، از اشاره ها
قصه ی مرا بشنوی تو هم
بشنوند اگر سنگ خاره ها
دور بسته را فصل خسته را
دوره می کنم با دوباره ها

میلاد درخشانی قصه