اشتراک با دوستان

متن ترانه

اگر چه نزد شما تشنه سخن بودم
کسی که حرف دلش نگفت . من بودم
دلم برای خودم تنگ میشود . آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلامهایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگیها را
اشاره ای کنم . انگار کوه کندم
من آن زلال پرستم در آبگند زمان
که فکر صافی آبی چنین لجن بودم
غریب بودم و گشتم غریب در غمها
دلم خوش است که در غربت وطن بودم
دلم خوش است که در غربت وطن بودم
عشق است . عشق است
عشق . عشق . عشق…

ناصر عبداللهی دلم خوش است