نقد یغما گلرویی به خودشواو موزیک , رسانه پخش موسیقی آنلاین

  • 19,293 نگاه
  • 0 دیدگاه

یغما گلرویی که به تازگی با یکی از مجلات گفت و گویی کرده تکه ای از مصاحبه اش را در شبکه اجتماعی منتشر کرد که در ان نقدی بر خودش شده بود و خود را ترانه سرایی غیر حرفه ای خوانده بود.

نقد یغما گلرویی به خودش

متن کامل را در “با ترانه” بخوانید.

نقد خودت بر یغما گلرویی چیست؟

تعدادی ترانه دارم که الآن می‌گویم کاش در کارنامه‌ی من نبودند و کاش گزیده‌تر با خوانندگان کار کرده بودم.
اما اصل نقد من به خودم این است که اصلاً کاش ترانه نمی‌نوشتم.
شاید عنوان کردن این موضوع در مجله‌ای که نامش باترانه است زیاد جالب نباشد اما حقیقت همین است.

من از سر تفنن وارد کار ترانه نشدم. عمر و جان بر سر این کار گذاشتم و بعد از بیست سال می‌بینم که تمامش بیهوده بوده چون با این سلیقه‌ی جمعی که بخشیش دستپخت خود اهالی موسیقی و ترانه است، اگر بخواهی کار متفاوت انجام بدهی و نوآور باشی مثل بز گر گله به حساب میایی.
کاری که ترانه‌سرایان در این دهه با این حرفه کرده‌اند مغول با ایران نکرده است.

ترانه‌سرایی به خصوص از نوع حرفه‌ای آن این روزها به مبتذلترین و سطحی‌ترین شاخه‌ی شعر بدل شده و گناه آن به گردن ترانه‌سرایان حاضر در صحنه‌ای‌ست که بدون سواد و لااقل سعی در پرورش استعدادکی که دارند با اجرای دو ترانه‌رایگانشان توسط فلان خواننده خودشان برای خودشان هورا کشیدند
و پرکاری رایگان را حرفه‌ای‌گری معنا کردند در حالی که با موهای جوگندمی حتا یک تصویر بکر، یا کشف شاعرانه در ترانه‌ی خود ندارند.

موسیقی مردمی می‌توانست اثر زیادی در فرهنگ جامعه داشته باشد اگر این نخاله‌ها را در خود نداشت.
این را از روی دل‌سردی نمی‌گویم.
هنوز هم کار می‌کنم اما چند سال است که خودم را از بازار موسیقی کنار کشیده‌ام برای تمیز ماندن.
اوایل دهه ی نود با انتشار یادداشتی از ترانه سرایی به شکل حرفه ای خداحافظی کردم و با نگاه کردن به کارنامه‌ام می‌توانید ببینید به آن وفادار مانده‌ام.

چند سال است جواب تماسهای اغلب همکاران سابقم و خوانندگان را نمی‌دهم.
می‌توانم گوشی‌ام را نشانتان بدهم تا مسیج‌های پرسوز و گدازشان را برای تکرار خاطرات قدیمی ببینید.
به هر بهانه از رودررو شدن و معاشرت با آنها طفره رفتم حتا در سختترین روزها که از نظر مالی برای پرداخت کرایه خانه‌ام بخشی از کتابخانه‌ام را فروختم،
یا هفته به هفته در خانه ماندم به خاطر نداشتن حتا کرایه‌ی یک تاکسی، یا کارگر شیفت شب فلان چاپخانه شدم.
همچنان با سیلی صورتم را سرخ نگه می‌دارم اما نمی‌گذارم ترانه‌ام از دهان هرکسی شنیده شود.
عار دارم از اینکه در این فضای مسموم و ملیجک‌سالار «ترانه‌سرای حرفه‌ای» به حساب بیایم. من ترانه‌سرای حرفه‌ای نیستم.
حرفه‌ای‌های امروز این کار را دارم می‌بینم و اینکه یک روز همردیفِ آنان به حساب بیایم بزرگترین کابوس زندگی من است. .
.
فروش در روزنامه فروشیهای سراسر کشور

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *