متن ترانه

ای شاه بی خیال مست ای شاه بیخیال مست

با تو ام آیا با من مسکین حواست هست

روزگاری دامنت می گیرد آه این فقیران تهیدست

روزگاری دامنت می گیرد آه این فقیران تهیدست

تاکنون آیا کنار کودکانت نیمه شب آشفته خفتستی

نه نه تو بی غم و مستی

نه نه تو بی غم و مستی

تاکنون حتی برای تکه نانی پیش فرزندان خود شرمنده بودستی

نه نه تو بی غم و مستی

نه نه تو بی غم و مستی

کجا پای تو تا زانو به گل بوده ست

کجا چشمانت از بار گناهانت خجل بوده ست

شبانگه ناله دهقان پیر را که می گرید شنیدستی

نه نه تو بی غم و مستی

نه نه تو بی غم و مستی

ای شاه ای شاه

ای شاه بی خیال مست ای شاه بی خیال مست

ای شاه بی خیال مست ای شاه بی خیال مست

با تو ام آیا با من مسکین حواست هست

روزگاری دامنت می گیرد آه این فقیران تهیدست

روزگاری دامنت می گیرد آه این فقیران تهیدست

پرواز همای و مستان ای شاه