اشتراک با دوستان

متن ترانه

کودکی بودم و دنبال خدا در بیابان، در دشت
در دل جنگل سرسبز کنار دهمان
همه جا عاشق و سرگشته به دنبال خدا می‌گشتم
کودکی بودم و دنبال خدا در بیابان، در دشت
در دل جنگل سرسبز کنار دهمان
همه جا عاشق و سرگشته به دنبال خدا می‌گشتم
پای یک کوه زیر یک سرو کهنسال
چشمه ای بود که چون قلب خداوند در دل کوه روان بود
پیر مردی دیدم خسته و تشنه لب از راه رسید
به لب چشمه خزید
آب نوشید و پس آنگاه به خدا گفت : سپاس
سپاس آری احساس من این بود
خدا آنجا بود من خدا را دیدم
گوییا همسفرش بود خدای
من شنیدم که خدا گفت بنوش گوارای وجود
کودکی بودم و دنبال خدا در بیابان، در دشت
در دل جنگل سرسبز کنار دهمان
همه جا عاشق و سرگشته به دنبال خدا می‌گشتم
کودکی بودم و دنبال خدا در بیابان، در دشت
در دل جنگل سرسبز کنار دهمان
همه جا عاشق و سرگشته به دنبال خدا می‌گشتم
پای یک کوه زیر یک سرو کهنسال
چشمه ای بود که چون قلب خداوند در دل کوه روان بود
پیر مردی دیدم خسته و تشنه لب از راه رسید
به لب چشمه خزید
آب نوشید و پس آنگاه به خدا گفت : سپاس
سپاس آری احساس من این بود
خدا آنجا بود من خدا را دیدم
گوییا همسفرش بود خدای
من شنیدم که خدا گفت بنوش گوارای وجود
کودکی بودم و دنبال خدا در بیابان، در دشت
در دل جنگل سرسبز کنار دهمان
همه جا عاشق و سرگشته به دنبال خدا می‌گشتم
کودکی بودم و دنبال خدا در بیابان، در دشت
در دل جنگل سرسبز کنار دهمان
همه جا عاشق و سرگشته به دنبال خدا می‌گشتم

پرواز همای کودکی بودم دنبال خدا