اشتراک با دوستان

متن ترانه

سرخه آسمون همرنگ گونه هات
غروب از راه اومد باز دوباره
نشستی کنارم روي شنهای ساحل
دلم از عشق گرم و بيقراره
از نگاه ما پنهون ميشه خورشيد
ميره آروم تو آغوش دريا
شب انگار تو راهه ولی خبر نداره
تو خورشيدی حتي توی شبها
برق هر نگات شعله ی چشات نور شبهای من
ای تو همدم شادی و غم قلب تنهای من
ای تو آخر عشقو باور دنيای من
تويی تو همراز من اوج شعر و آواز من
سرخه آسمون همرنگ گونه هات
تو ساحل عطر سپيده پيچيد
من و تو چشامون هنوز غرق نگاهن
شديم خيره به طلوع خورشيد
روي موج آب با آواز دريا
ميرقصن باز قايقهای چوبي
ولي من طلوعو هميشه با تو دارم
تو اون خورشيدی که بی غروبی
برق هر نگات شعله ی چشات نور شبهای من
ای تو همدم شادی و غم قلب تنهای من
ای تو آخر عشقو باور دنيای من
تويی تو همراز من اوج شعر و آواز من

گروه آریان همراز