اشتراک با دوستان

متن ترانه

قصه ها پر از سکوتن، پره دردن پره رنجن
قصه ها میگن تو دنیا،آدما دنباله گنجن
گنجی که،ارثه زمینه،واسه امروزو همیشه
گنجی که قصه ی تلخش ، تا ابد کهنه نمیشه
قصه ی دورویه سکه، قصه ی شیشه و سنگه
مایه ی حیاته دنیا، یه بهونه واسه جنگه
میونه شعله و دوده ، آدمی که بیگناهه
تو خودش داره میسوزه، طلایی که رو سیاهه
تو نگاهه تیرو ترکش، دلش و گذاشت و خون داد
تا به نامردای عالم، معنیه مرد و نشون داد
رگه پاره ی زمینو، گره زد با چنگ و دندون
دل به دریا زدو گم شد تو وسطه آتیشو خون،
قصه ی دورویه سکه، قصه ی شیشه و سنگه
مایه ی حیاته دنیا، یه بهونه واسه جنگه
حالا خیلی وقته دریا، ساکته اما امونه
رو لبش خنده ی موجه ،دلش اما پره خونه
اونی که تو جنگ دشمن، رنگه شادی رو ندیده
منتظر نباش عزیزم

مانی رهنما طلای رو سیاه