اشتراک با دوستان

متن ترانه

در خلوت شب در پرسه هایم
بی تو چه سرد است حال و هوایم
اینجا کنارم جای تو خالی
سر میکنم با دیوانه حالی
خاموش و سردم چون شمع در باد
لب بسته ام بر یک سینه فریاد
ای پرسه پرسه ای بغض و باران
از من چه مانده جانی پریشان
یادت چه ها کرد با این دل من
سخت است بی تو در خود شکستن
بسته نفس را بغض گلویم
تنهایی ام را با که بگویم یادت چه ها کرد با این دل من سخت است
بی تو در خود شکستن بسته نفس را بغض گلویم
تنهایی ام را با که بگویم
با که بگویم
هر لحظه بی تو من بی قرارم
غافل ز خویشم بر تو دچارم
بی من کجایی ای رفته از دست
بر خاطراتت باران گرفته است
خو کرده ام با دلوپسی ها
با درد عشقت با بی کسی ها
با بی کسی ها لبریز دردم با حال زارم جز سایه ی خود هم ره ندارم
هم ره ندارم
یادت چه ها کرد با این دل من
سخت است بی تو در خود شکستن
بسته نفس را بغض گلویم
تنهایی ام را با که بگویم
یادت چه ها کرد با این دل من
سخت است بی تو در خود شکستن
بسته نفس را بغض گلویم
تنهایی ام را با که بگویم
با که بگویم

میلاد درخشانی خلوت شب