اشتراک با دوستان

متن ترانه

باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز مرا تا به کجا میکشی
باز کجایی شده ای یار من
وای به حال دل بیمار من
حال پریشان شده و زار من
کار من از کار گذشت ای صنم
روز و شب اندوه مکن بار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز مرا تا به کجا میکشی
باز کجایی شده ای یار من
گیسوی انبوه رها میکنی
با من بیچاره چه ها میکنی
هر چه شب و روز جفا میکنی
سر خوشم انگار وفا میکنی
در صف بازار تو من پیش تر
نیش تو ازعقرب کج نیش تر
میزنی آتش من بیشتر
سر خوشی از روز و شب آزار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز مرا تا به کجا میکشی
باز کجایی شده ای یار من
بسته به گیسوی تو ایمان من
زلف پریشان تو و جان من
جان تو و حال پریشان من
وای رسید است کجا کار من
باز هوایی شده ای یار من
خواه نخواهی شده ای یار من
باز مرا تا به کجا میکشی
باز کجایی شده ای یار من

پرواز همای باز هوایی شده ای